ماه شش را بیست وپنج از آن گذشته
آفتاب در سرخی مغرب نشسته
یازده آبی نشان کهکشان بیکران و پرستاره
پا نهادند بر زمین سبز با کوهی اراده
شاه ماهی بهترین هفت جهان
تک ستاره افتخار تاجیان
تیشه زد بر ریشه ان قرمزان
بس ببردیم حظ شیرین از گل فرهادمان
نیمه اول گذشتش اینچنین
تن بیاسودند لختی خارج از گود و زمین
نیمه دوم بشد آغاز زود
سوت ترکی نقطه آغاز بود
ابتدای نیمه بازی بود
ممدنوری همچو روبه ترسیده پشت توپ بود
به!عجب توپی بزد بر اوت او
خاطره خواهد شد این دربی برای شخص او
تیره دروازه بدادش سرخ را چندی نجات
موقعیت را نگر!همچو نقل است و نبات
یک کمانگیری بشد وارد به میدان نبرد
تند و چابک پرانرزی همچو یک زیبا سهند
پس بدادش بر یکی زیدان عجب پاس گلی
مجتبی هم کرد نالان تیم سرخ و سرخکی
مستی و شادی ببخشایید بر آبیدلان
سوت پایان رقابت با 11از سرخکان
پرویز مظلومی را دادند لقبها آبیان
سرخ کش دوبله سوبله اندکی بودش از آن
اما...جای یک مرد بزرگ و پرشکوه
مردی که همواره بودش همچو کوه
سبز و خالی بود اندر تیممان
یاد او زندست در دلهایمان
شعر از:فهیمه
|